کد مطلب:252472 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:239

نیازهای فکری جامعه و پاسخگویی امام به آنها
در مناقب «ابن شهر آشوب» آمده كه روزی متوكل به ابن سكیت گفت: از ابن رضا در مورد مساله عصای موسی پرسش كن و نتیجه ی تحقیقات خود را به من گزارش بده، ابن سكیت نیز به خدمت امام هادی شرفیاب شد از حضرت سئوال نمود، چرا خداوند موسی (ع) را با عصا برانگیخت و سمبل مبارزه او را عصا قرار داد، و عیسی (ع) را قادر به شفای كور مادرزاد و جذامی و احیاء مردگان ساخته و اساس انگیزش و فلسفه بعثت پیامبر اسلام محمد (ص) را قرآن و با شمشیر عدالت تحكیم فرمود. امام (ع) در پاسخ می فرماید: خداوند موسی را به این دلیل با عصا و دست نورافشان سفید و درخشنده برانگیخت كه چون روزگار موسی، عصر غلبه سحر و جادو بر افكار توده مردم بود، موسی نیز مجهز به چوب دستی ظاهرا ساده اما در حقیقت مرموز و ماوراء طبیعی گردید كه اساس و بنیان جادو و سحر را در هم كوبید و دیده ی خردمندان و عمیق اندیشان را به خود معطوف ساخت و حجت را بر آنها تمام كرده و دلایلی منطقی حاكی از وجود خدائی قاهر و نفی خدایان زمینی بر مردم ارائه داد، اما اساس انگیزش عیسی و تجهیز او به قدرت شفای كور و جذامی و احیاء مردگان به فرمان خدا در روزگاری جلوه گر شد



[ صفحه 125]



كه در آن فن طبابت و علم پزشكی به اوج ترقی رسید و مساله توجه به مسائل پزشكی در آن عصر غالب موضوعات دیگر را تحت الشعاع قرار داده بود به همین سبب عیسی مسلح به سلاح شفای كور و بهبودی جذامی و احیاء مردگان به فرمان خدا شده دیده محافل و مراكز پزشكی و توده مردم را به سوی خود جلب می كند و بدین وسیله بر آنها غلبه یافته و مبهوتشان می سازد علت تجهیز و تسلیح پیامبر اسلام محمد (ص) به قرآن و شمشیر عدل گستر نیز پاسخ به نیاز زمان و توجیه معاكس وضع آن روزگار است، دوران پیامبر عصر حاكمیت شمشیر و شعر و خطابه بود، دورانی كه در آن ارزشها، معیاری جز شمشیر و شعر نداشت و در واقع مردم غالبا تحت تأثیر و نفوذ این دو عامل بودند، قرآن مجموعه ای از آوای طبیعی و ندایی فطری بر آن همه بیدادگری های لفظی و شعری و طنینی روح نواز بود كه از عمق قاموس و مركز خروشان هستی برآمد و بر عمق جانها نشست و شمشیر ندایی قاطع و صلایی جانكاه و انعكاس روح خشونت و ستمگری مرسوم در میان عرب بود قرآن راهنامه ائی تابناك كه بر تارك هستی می درخشد و شمشیر سلاحی كوبنده كه خیل ستم پیشگان را فرو می نشاند. قرآن برنامه و كارنامه ای جاوید كه تار و پود شعر و لفاظی های پوچ عرب را محكوم و رسوا ساخت و شمشیر عدالت الهی، سلاحی كه زورمندان زرپرست، تزویر پیشه را كه علف های هرزه ئی بر سر راه كمال انسانی هستند به نیستی و هلاك مغاك می افكند و بدین گونه حجت را بر توده مردم به ثبوت رسانده است در تحف العقول نیز گوشه ای از كاوشها و جویشها و پرسشهائی كه از امام شده منعكس است كه صحنه ای



[ صفحه 126]



از آن را در مناظره و مباحثه میان موسی بن محمد بن الرضا و یحیی بن اكثم كه در تالار كاخ خلیفه رخ داده است بازگو می كند، موسی بن محمد بن الرضا می گوید روزی بر سبیل اتفاق برخوردی با یحیی بن اكثم داشتم كه در نوشته ای از من چند سئوال پیرامون مسائل مختلف نموده بود، كه پاسخ آن را به وقت دیگر موكول ساختم. در همین گیر و دار خود را به برادر ارجمندم علی بن محمد (امام هادی) رساندم، و عرضه داشتم فدایت شوم یحیی بن اكثم در مكتوبی از من چند سئوال كرده كه نظر و پاسخ خود را بر آنها اظهار دارم، حضرت تبسمی كرد و فرمود آیا تو نظر خود را در مورد آن مسائل ابراز داشتی وی می گوید: خیر، امام می فرماید چرا؟ می گوید اینگونه مسائل را كه او از من سئوال نمود از حوزه ی شناخت و آگاهیم دور است و قادر به پاسخ آنها نمی باشم حضرت می فرماید: مسائل یحیی بن اكثم چیست او می گوید تمام پرسشها را با امام در میان گذاشتم و اولین سئوال را چنین مطرح كردم:

یحیی بن اكثم در مورد آیه ای از قرآن پرسیده است كه خداوند می فرماید: قال الذی عنده علم من الكتاب انا آتیك به قبل ان یرتد الیك طرفك (سوره نمل آیه 40) (شخصی كه مقداری از علم كتاب را می دانست به سلیمان گفت من تخت بلقیس را پیش از بر هم زدن پلك چشمهایت برای تو حاضر می كنم) شخص مورد نظر در آیه، آصف بن برخیا وزیر سلیمان (ع) می باشد سئوال این است كه آیا پیامبر خدا طبق این آیه ممكن است محتاج به دانش آصف باشد. به همین ترتیب یك سری سئوالات دیگر را یحیی بن اكثم پرسیده بود كه



[ صفحه 127]



یك یك از امام پرسیده شد و پاسخ آنها را امام بعد از طرح تمام سئوالات بیان فرمود.

دومین سئوال: آیه ای از قرآن می گوید «و رفع ابویبه علی العرش و خرواله سجدا» (سوره یوسف آیه 100)

یعنی یوسف والدینش را بر تخت نشاند و همه برای او سجده كنان بر زمین افتادند، آیا یعقوب و فرزندانش كه پیغمبر بودند برای یوسف سجده كردند.

(سومین سئوال: آیه از قرآن می گوید:)

(فان كنت فی شك مما انزلنا علیك فاسئل الذین یقرؤن الكتاب) سوره یونس آیه 94.

اگر تو شك داری در آنچه به تو فرو فرستادیم از كسانی كه كتاب می خوانند سئوال كن آیا این آیه خطاب به كیست اگر مخاطب خود پیامبر باشد او در شك بوده و اگر خطاب به دیگری است پس قرآن به چه كسی نازل شده است؟

چهارمین سئوال: خداوند می فرماید:

و لو انما فی الارض من شجره اقلام و البحر یمده من بعد سبعه ابحر ما نفدت كلمات الله) سوره لقمان آیه 26.

اگر هر چه درخت در زمین است به قلم تبدیل شود و دریا مركب و هفت دریا به آن اضافه گردد، كلمات خدا به پایان نرسد منظور از این دریاها چیست و كجا واقع شده اند؟

سئوال پنجم: خداوند می فرماید:

فیها ما تشتهی الانفس و تلذ الاعین (سوره زخرف آیه 71)



[ صفحه 128]



در بهشت آنچه نفس بخواهد و دیده لذت برد موجود است. دل آدم خواست گندم بخورد و از آن خورد پس چرا عقوبت شد.

سئوال ششم: او یزوجهم ذكرانا و اناثا (سوره شوری آیه 49)

یعنی خداوند مؤمنان را یا با مردان به تزویج درآورد و یا با زنان مزدوج سازد - خداوند در این آیه مردان را با مردان به تزویج در آورده با این حال همو مردانی را كه با یكدیگر آمیزش می كردند (هم جنس گرایی در میانشان بود) عقوبت كرده است.

سئوال هفتم: چرا گواهی یك زن در یك مورد كافی و نافذ می باشد در صورتی كه خداوند در آیه 29 سوره طلاق می گوید: در شهادت، دو مرد عادل را گواه بگیرید (و اشهدوا ذوی عدل منكم).

سئوال هشتم: سئوالی درباره خواجه (یعنی كسی كه خنثی است و حالتی بین زن بودن و مرد بودن در او به چشم می خورد به عبارت دیگر نه زن است و نه مرد) كه در مورد وراثت او بنا به گفته حضرت علی (ع) حكم بر آن است كه عورتش مورد تحقیق واقع شود یعنی دستگاه تناسلی او مورد بررسی قرار گیرد اشكال در اینجاست كه چه كسی باید دستگاه تناسلی خواجه را مورد بررسی و وارسی قرار داده تا جنسیت او را به اثبات رساند اگر مردان وارسی و تحقیق كنند ممكن است كه خواجه زن باشد و مردانی كه به او نظر كرده اند گناه است و اگر زنان وارسی و تحقیق كنند چه بسا كه خواجه مرد باشد و زنانی كه به او نظر كرده اند گناه است و اگر خواجه خود اظهار كند و گواهی دهد مورد قبول نخواهد بود زیرا او برای منفعت و جلب سود ابراز عقیده می كند.



[ صفحه 129]



سئوال نهم: در مورد مردی است كه بر سر رمه گوسفند خود آمده و می بیند كه چوپان با یكی از آن گوسفندان جماع می كند و چون چشمش به صاحب گله افتد گوسفند را در میان گله رها می كند و خود را كنار می كشد این گوسفند چگونه باید ذبح شود و آیا خوردن گوشت گوسفندان این گله جایز است یا خیر؟

سئوال دهم: در مورد نماز صبح كه چرا باید حمد و سوره آن را بلند بخوانیم با اینكه از نمازهای روز است و فقط باید نمازهای شب را با قرائت آشكار و بلند خواند.

سئوال یازدهم: در مورد اینكه علی (ع) به این جرموز كه قاتل زبیر بود فرمود: قاتل زبیر (فرزند صفیه) را به دوزخ مژده ده و با اینكه حضرت، امام بود چرا او را نكشت.

سئوال دوازدهم: به من بگو چرا علی (ع) در جنگ صفین فرمان بكشتن مخالفان در حال حمله و مخالفان در حال گریز داد و دستور داد تا زخمیان صفین را بكشند، در صورتی كه روز جنگ جمل فرمان داد سربازان گریخته و زخمیان را نكشند و اصولا فرمان كشتن صادر نكرد و فرمود: هر كس به خانه خود رفته و پنهان و متحصن شود در امان است و هر كه اسلحه ی خود را بر زمین نهد در امان است، چرا چنین كرد اگر حكم اول صحیح و درست است بنابراین حكم دوم نادرست است؟

سئوال سیزدهم: برایم توضیح بده درباره مردی كه اقرار و اعتراف به لواط كرده است كه آیا حد دارد یا حد از او ساقط است؟ امام به برادر خود موسی بن محمد بن الرضا می فرماید به یحیی بن



[ صفحه 130]



اكثم پاسخ بنویس! برادرش عرضه می دارد چه بنویسم؟ امام می فرماید بنویس به نام خداوند بخشایشگر مهربان، نامه تو كه خدایت به راه حق هدایت كند به من رسید و مقصودت این بود كه ما را آزمایش كنی و ما را رنجیده خاطر نمائی تا بلكه بدین وسیله راهی برای عیب جویی ما پیدا كرده باشی به هر حال اگر پاسخ نارسا باشد خداوند تو را طبق نیتی كه داری پاداش دهد ما پاسخ مسائلت را شرح می دهیم خوب گوش كن و فهمت را رام ساز و حواست را جمع كن و فكرت را متوجه و متمركز كه حجت بر تو تمام است والسلام.

اما جواب سئوال اول: در مورد كلام خدا پرسیدی كه «گفت آن كه مقداری از علم كتاب را می داند» آن شخص آصف بن برخیا بود، سلیمان (ع) از درك آنچه آصف بن برخیا می دانست عاجز نبود ولی او خواست به امت خود كه جن و انس بود بفهماند حجت خدا و جانشین پس از خودش آصف است و نیز مقداری از دانش سلیمان به فرمان خدا به طور امانت به آصف سپرده شده بود این مقدار از علم و دانش را سلیمان خود به آصف فهمانده بود تا درباره ی امامت و دلیل امامت او اختلافی نباشد. چنان كه به خود سلیمان در زمان حیات داود (ع) دانشی تفهیم شده بود تا نبوت و امامتش پس از وی به رسمیت شناخته شود و حجت بر خلق تمام باشد.

پاسخ دوم: اما سجود یعقوب و فرزندانش به منظور اطاعت از فرمان خدا و دوست داشتن یوسف (ع) بود چنانچه سجده فرشتگان بر آدم (ع) برای خود آدم نبود بلكه نشانه اطاعت از فرمان خدا و ابراز علاقه و دوستی فرشتگان نسبت به آدم (ع) بود، و سجده ی



[ صفحه 131]



یعقوب و فرزندانش كه یوسف با آنها بود سجده شكر به درگاه خدا بود و فلسفه ی سجده شكر آنها این بود كه تفرق آنها را تبدیل به تجمع كرده و آنها را موفق به گرد هم آیی و زیارت یكدیگر ساخته بود، آیا ملاحظه نمی كنی كه یوسف (ع) در این هنگام برای شكر و سپاسگزاری از خدا می گفت: پروردگارا تو به من پادشاهی دادی و علم تأویل خوابها عنایت فرمودی... الخ.

پاسخ سوم: در مورد اینكه «اگر در شكی از آنچه بر تو نازل كرده ایم از كسانی كه كتاب می خوانند سئوال كن» مخاطب آیه رسول خداست و پیامبر اسلام آنچه بر او نازل می شد شكی نداشت ولی نادانان می گفتند چگونه خداوند رسولی از جنس فرشتگان مبعوث نكرده است، میان ما و پیامبر او در خوردن و آشامیدن و بازار رفتن هیچگونه فرقی نیست، خدا به پیغمبرش وحی كرد كه از گروه كتاب خوانها (اهل كتاب) و اهل قرآن در حضور این نادانان بپرس و ببین آیا، خدا پیش از تو رسولی مبعوث كرده جز اینكه او هم غذا می خورده و در بازارها راه می رفته و اعمالی كه تو انجام می دهی انجام می داده بنابراین تو نیز مانند آنهایی به هر حال خداوند می فرماید «اگر شك داری» با اینكه پیامبر خود شكی نداشته است و این خطاب برای رعایت اصول عدالت و انصاف است چنان كه در سوره آل عمران آیه 54 در آیه مباهله خطاب به مسیحیان می فرماید: ای پیامبر به مسیحیان بگو بیا پسرانمان و پسرانتان و زنانمان و زنانتان و خودمان و خودتان را دعوت كنیم و گرد هم آئیم و به درگاه خدا زاری كنیم و لعنت خدا را بر دروغگویان بفرستیم و اگر پیامبر از قول



[ صفحه 132]



خدا می فرمود كه لعنت و مباهله را از درگاه خدا برای شما بخواهیم مسیحیان هرگز پذیرای چنین سخنی نبودند با اینكه خدا می دانست پیامبرش همه پیامهای او را می رساند و هرگز دروغگو نیست و نیز پیامبر هم می دانست كه در اظهار و ابلاغ خود راستگوست، ولی دوست داشت این مسئله از طرف خود، عادلانه و منصفانه طرح و بررسی شود و از طرفی خطاب به پیامبر در آیه مزبور خطاب به همه امت و همه افراد انسانی است زیرا پیامبر نماینده ی خلق و خالق می باشد و خطاب به او جنبه ی خطاب به عموم را دارد مثلا در جایی از قرآن ضمن خطاب به پیامبر حكم را متوجه دیگران می كند چنان كه می فرماید:

یا ایها النبی اذا طلقتم النساء...

ای پیامبر وقتی زنان خود را طلاق می دهید... الخ كه در اینجا ظاهرا خطاب به پیامبر است اما باطن خطاب متوجه ی دیگران است.

پاسخ چهارم: در مورد اینكه «اگر آنچه درخت در زمین است قلم شد و دریا مركب و هفت دریا به آن دریا اضافه شود تا كلمات خدا نوشته شوند كلمات خدا به پایان نمی رسد. واقعا هم چنین است زیرا اگر همه ی درختان دنیا قلم شوند و دریاها مركب و چشمه هائی نیز از زمین بجوشند و همه مركب شوند همه قلم ها و مركبها تمام شود اما كلمات خدا پایان نپذیرد و آن هفت دریا عبارتند از چشمه گوگرد، چشمه نمر، چشمه برهوت، چشمه طبریه، چشمه گرم ما سبندان چشمه گرم افریقیه كه معروف به زبان است و چشمه بحرون و كلمات



[ صفحه 133]



خدا كه در واقع پایانی ندارد ما ائمه اهل بیت هستیم، فضائل و دانش ما درك نشود.

پاسخ پنجم: اما در مورد بهشت كه سئوال كرده بودی، بهشت دارای همه نوع خوراكی و همه جور نوشیدنی و انواع و اقسام بازیها می باشد كه دل هر چه را آرزو كند و چشم از هر چه لذت برد مهیا و فراهم است. و خداوند همه این نعمت ها را برای آدم (ع) مباح و مجاز فرمود و درختی را كه خدا آدم و حوا را از خوردنش غدقن كرد درخت حسد بود كه به آنها سفارش كرد تا خدا بهر كس از مردم فضیلتی و نعمتی و استعدادی داد به دیده حسد ننگرند و آدم (ع) فراموش كرد و به دیده حسد نگریست، خداوند در او اراده و تصمیمی بر اجرای این فرمان نیافت.

پاسخ ششم: در مورد كلام الهی كه می فرماید: (اویزوجهم ذكرانا و اناثا) یا به آن ها مردان را جفت كند و یا زنان را، این بدان معنا است كه خداوند برای آنها در یك رحم دو فرزند پسر و دختر قرار می دهد، به دو قلو هم جفت یا زوجان می گویند یعنی دو زوج كه هر یك جفت دیگری است چنان كه در سوره شوری قبل از همین آیه خداوند می فرماید: به هر كس بخواهد دختر عطاء می كند و به هر كس اراده كند پسر می بخشد و یا اینكه پسرها و دختران زیادی به آنها می بخشد (همدمشان می سازد) و هر كس را بخواهد طبق مصلحتی ناز او (عقیم) می سازد زیرا او را دانا و قدرتمند است و معاذ الله كه خدای متعال مقصودش همان طرز فكری باشد كه تو داری و خود را به آن می فریبی و می خواهی با این توجیه و تعبیر غلط راهی برای



[ صفحه 134]



ارتكاب به گناه بیابی چنان كه خدا می فرماید: (هر كس این عمل را انجام دهد و آلوده به گناه شود، عذابش در روز قیامت دو چندان، و در آتش دوزخ همواره خوار و درمانده خواهد بود (اگر توبه نكند)

پاسخ هفتم: در مورد شهادت یك زن كه قابل قبول و اجرا است. گواهی قابله (ماما) می باشد كه شهادت او البته به شرط رضایت، سندیت دارد و قابل اجرا است و اگر رضایت نباشد حداقل باید دو زن به جای یك مرد در موارد ضروری شهادت دهند زیرا نمی توان به جای مرد شخص دیگری قرار داد و اگر تنها یك نفر باشد سخن او با قسم مورد پذیرش و قابل قبول است.

پاسخ هشتم: در مورد بیان علی (ع) راجع به شخص خواجه (خنثی) این است كه برای تعیین جنسیت او می فرماید: مردی عادل كه هر كدام آئینه ای در دست دارند باید برای تحقیق به خواجه نگاه كنند به این ترتیب كه خواجه پشت سر این گروه عادل، برهنه می ایستد و آنان در آینه های خود می نگرند تصویری از دستگاه تناسلی او را در آینه می بینند و بدین وسیله حكم می كنند.

پاسخ نهم: در مورد مردی كه مشاهده می كند چوپانی با یكی از گوسفندان در حال جماع است اگر آن گوسفند را بشناسند باید ذبح كنند و بسوزانند و اگر نشناسند گله گوسفندان را به دو بخش تقسیم كنند و قرعه كشی كنند و وقتی قرعه به نام نصفی از گوسفندان اصابت كرد نصف دیگر را رها كنند و این نصف را هم به دو قسمت تقسیم كنند و پیوسته چنین كنند تا دو گوسفند از نتیجه ی قرعه كشی ها بماند، باید در میان آن دو گوسفند قرعه كشند به نام هر كدام



[ صفحه 135]



درآمد آن را ذبح كنند و بسوزانند تا بقیه گوسفندان گله نجات یابند

پاسخ دهم: در مورد نماز صبح كه باید بلند خوانده شود زیرا پیامبر اسلام نماز صبح را در تاریكی می خواند و قرائتش وابسته به نماز شب (مثل مغرب و عشاء) شد.

پاسخ یازدهم: اما در مورد سخن علی (ع) درباره قاتل زبیر كه ابن جرموز باشد این بود كه فرمود او را به دوزخ بشارت ده به این سبب بود كه رسول خدا (ص) نیز چنین فرموده بود، ابن جرموز در جنگ نهروان به همراه خوارج بود و علی (ع) او را در بصره نكشت چون می دانست كه او در فتنه نهروان كشته خواهد شد.

پاسخ دوازدهم: در مورد اینكه پرسیدی علی (ع) اهل صفین را در حال هجوم و فرار هر دو می كشت و زخمیان صفین را نیز اجازه كشتن می داد، و روز جنگ جمل علی (ع) فراری را تعقیب نمی كرد و زخمیان را نمی كشت و هر كس سلاح خود را كنار می گذاشت امانش می داد، و هر كس به خانه خود پناهنده می شد نیز در امان بود، علت و فلسفه چنین كارهائی این بود كه رهبر سپاه جمل كشته شده بود و حامل و پشتیبانی نداشتند كه به سوی او باز گردند و دوباره جنگ را از سر گیرند، مردم به خانه خود برگشتند و دست از جنگ كشیده و مخالفت را كنار گذارده بودند و قصد تفرقه نداشتند، راضی بودند كه شمشیر از آنها برداشته شود، قضاوت و عدالت در مورد ایشان اقتضا می كرد كه شمشیر از آنها برداشته شود و از آزارشان خودداری گردد زیرا كمك برای ادامه ی جنگ نطلبیدند ولی مردم صفین به یك ستاد فرماندهی مستعد و رهبری مقتدر بر می گشتند و اسلحه و زره



[ صفحه 136]



و نیزه و شمشیر در اختیارشان گذاشته می شد و مركز فرماندهی جایزه و صله به آنها می داد و از آنها پذیرائی می كرد و بیمارانشان مورد عیادت و درمان واقع می شدند و شكسته عضوها تحت پوشش درمانی و پانسمان قرار می گرفتند و زخمیان معالجه و معاینه می شدند و به هر كس پیاده بود وسیله سواری داده می شد و به هر كس كه برهنه بود پوشاك می دادند و بالاخره آنها را به جنگ و كشتار برمی گردانیدند. آری به همین دلایل بود كه علی (ع) با این دو گروه یكسان رفتار نكرد چون حكم جنگ با خداپرستان را می دانست. و تمام این نكات را برایشان توضیح می داد و هر كه روگردان بود كشته می شد و یا اینكه باید توبه می كرد.

پاسخ سیزدهم: در مورد مردی كه به عمل همجنس گرایی اعتراف كرده است، چون دلیل و بینه، بر او اقامه نشده و داوطلبانه اعتراف كرده امام به حق می تواند از طرف خدا مجرمی را مجازات كند یا از طرف خدا منت بر او نهاده عفو و گذشت نماید آیا كلام خداوند را نشنیدی كه می فرماید «این است عطای ما» بنابراین ای ابن اكثم ما تو را به همه چیزهائی كه از ما پرسیدی خبر دادیم آن را بدان نامه ی پاسخ به سئوالات بعد از مدتی كوتاه بدست ابن اكثم رسید، او نیز نامه را گشود و مطالعه نمود و آنگاه به متوكل گفت، ما دیگر دوست نداریم تا از این مرد در مورد چیزی سئوال كنیم، زیرا او بدون چون و چرا پاسخ همه سئوالات را می دهد و نقطه ضعفی برای تعنت و عیبجوئی و انتقاد باقی نمی گذارد.

آری امام هادی در این جبهه نیز پیروزمندانه و آگاهانه سرافراز



[ صفحه 137]



و ممتاز، امامت و پیشوائی خود را جلوه گر می سازد وی پناهگاه توده امت مسلم در زمان خویش بوده مسلمانان پاكدل و آگاه و متعهد در تمام كارهای مهم و مشكلات به او روی می آوردند و در تمام سختی ها و ناملایمات، همدمی جز حجت خدا و پیشوای رزمنده و آگاه خود امام هادی نداشتند و علیرغم سیاهكاریها و تباهكاریهائی كه دژخیمان دستگاه خلافت به ظاهر اسلامی در محیط ایجاد كرده بودند امام والای شیعه راهبر و سائق مسلمانان فداكار و مسئول به سوی كمال و حقیقت اسلام راستین بود و با رهبری های خردمندانه و آگاهانه خود موج اختناق ها، تحمیرها، استثمارها، به دار آویخته شدنها و شهید شدنها، زبان در كام فرو بستنها و فرسودگی و پوسیدگی در سیاه چال های زندان گونه كه وحشتكده ای بیش نبود، در هم كوبید و پاسخی عالمانه به همه نسلها در همه عصرها در فضای تاریخ منعكس ساخت.